«دیباچه» برای تحلیل و بررسی مهم ترین چالش های امروز سینمای ایران با میکائیل شهرستانی گفت وگو کرده که در ادامه می خوانید.
*مهم ترین چالش های سینمای کشور را چه مسائلی می دانید؟
عدم استقلال و اندیشه تهیه کننده و رانت خواری و وابستگی از همه سو در سینمای ایران وجود دارد. از این ذهنیت هم آبی گرم نمی شود. روابط حاکم بر این سینما ریشه ی آنرا سوزانده است. پول در چرخه این مجموعه آنقدر آلوده است که مثل سایر ارکان جامعه نمیشود درآن حضور یافت و پاک ماند. این اتفاق طی این چهار دهه بطور آرام و خزنده رخ داده است. دیگر در این سینما(بدنه) حضور یافتن هیچ افتخاری ندارد. همچون تلویزیون. این سینما تا به استقلال نرسد و قوانین خود را عملی نگرداند به هیچ وجه هیچ اتفاق ویژه ای در آن نمیافتد. افتخار و پیروزیش نهایتاً به چند تار موی بیرون از روسری مانده خلاصه میشود و بس. سینما، تئاتر، موسیقی و تمام هنرها در هیچ کشور پیشرفته ای وابسته به دستگاه حاکمه نیست. سیاستمداران نیستند که تعیین خط مشی میکنند. طبیعی است در چهارچوب دیدگاه های مورد توجه جامعه ی خود تولید کنند، اما هرگز استقلالشان را از دست نمیدهند. هرگز فراموش نمی کنم که در حرکتی همگانی و سندیکالیستی در فرانسه چند دهه قبل وزیر فرهنگ وقت طی ۲۴ ساعت مجبور به استعفا شد. یا جلسه ی دوما(مجلس وقت روسیه پیش از پروستاریکا) برای دیدن یک اپرا تعطیل میشود. در اینجا نه تنها مسئولین سیاستهای غلط شان را گردن نمیگیرند بلکه عرصه بیش از پیش بر اصحاب هنر تنگ و تنگ تر می شود و مقابله مان به دو یادداشت اینور وانور از طرف، آنهم کسانی که خود در ایجاد این شرايط در گذشته مسئول بودند خلاصه میشود و بس؛رفتارهای عافیت طلبانه تشکلات نیز مزید بر علت است. حتی قدرت اظهار نظری ساده و واقعی را در مورد وقایع اجتماعی هم ندارند. تا هنر مستقل نباشد و وابستگی اش را به سیستم حاکمه داشته باشد از آن هیچ آبی گرم نمیشود.

*چرا مانند دهه های گذشته فیلم های جریان ساز و تأثیرگذار ساخته نمی شود که در تاریخ سینمای ایران دارای جایگاه باشد؟
جامعه با درگیری های معیشتی و تفکرات سخیف مادی هرگز خواستار چنین هنر و هنرمندی نخواهد بود. کسانیکه درگیر روزمره گی شانهستند چه اهمیت میدهند که بر پرده ی سینما از فرهادی فیلمی ببیند یا فلان کَس که برایش سینما و فروشگاه های زنجیره ای یا پردیسهای وابسته به ایشان یکی هستند. که هر جور دلش بخواهد فیلمهای وابسته به دمو دستگاهایش را اکران میکند، و در این میان فیلمهایی ارزشمند در محاق سانسهای بی ربط و سینما های ورشکسته و پرت میسوزند. اصلاً چرا باید فیلمهای با تهیه کننده گان مستقل ساخته شود؟. به چه ضمانت یکتهیه کننده خوش فکر و صاحب اندیشه ریسککند و فیلمدلخواهش رابسازد. اصلاً با کدام آرتیست و عوامل صاحب دیدگاه...
*تغییر ذائقه مخاطب به سمت فیلم های طنز و خنده دار و کپی برداری در این زمینه چه تأثیری در فرایند سینمای ایران داشته است؟
سینما خودش مردم را بدین ژانر و نوع سوق داد. سینمایی بدون هویت و سخیف و سطحی و بی خاصیت. چون سینمای بیدردسری ست. کسی یقه ات را نمیگیرد. بازخواست نمیکند. تنها وقت مخاطب را میگیرد و عمرش را تلف میکند و جیب خودش را پُر....و مخاطبِ گرفتار، رنجور از اجحاف دائمی در طلب ساعتی که فشاری که شبانه روز متحمل میشود را به فراموشی بسپرد. تنها بخندد آنهم به ریش خودش.
*پلتفرم ها و شبکه های اجتماعی چه تأثیری بر سینمای ایران گذاشته است؟
در اینجا بر خلاف همه جای جهان عکس جواب میدهد، چون ما هم آدرس را اشتباه رفته ایم و هم اشتباه آدرس میدهیم. این شبکه ها بدلیل دسترسی همگانی بوجود آمد اما اینجا تبدیل به مفرّی برای ساخت و ساز بی رویه و کمی مثلاً آزادتر و شتابزده و بی هدف و دم دستی برای باز سخیف تر کردن سلایق مخاطب شد و البته سود فراوان هم. چون دیگر لازم نیست از خانه ات بیرون بروی و در مکانیجمعی (سینما) حضور بیابی .(کرونا هم مزید بر علت شد) در خانه مینشینی و به سر و کله زدن تعدادی چهره های نوظهورِ بی سواد خیره میشوی و پایان داستان میبینی فقط باد درو کرده ای و آنقدر به اینکار ادامه میدهی که در شرایطی متفاوت دیگر نمیتوانی از یک اثر زیبا و پیچیده و پر چالش لذت ببری. خسته ات میکند. چون ذهن آنقدر به ساده انگاری و ساده پسندی عادت کرده که جایی دیگر برای آنگونه آثار باقینمیماند.
گفت و گو از : احسان انصاری